پیوند دین و زیست شناسی از نظر کتاب اسپیلکا
اولین جمله ای که در اول این فصل به چشم می خورد که نظر من را جلب کرد این است که آدمی اصالتا حیوانی مذهبی است زیست شناسی اساسا کاری به دین ندارد و دین هم تا آنجا که ما میدانیم به هیچ وجه مبتنی بر زیست شناسی نیست در حقیقت کسی که نحوه کار خدا را در جهان پدیده ها برای ما اشکار می کند شایسته آن است که بهترین معلم دینی شود.این اولین جمله ای بود که به خاطر زبان روانی که داشت من رو به خودش جلب کرد.برای من جالب بود که انسان را اصالتا حیوان مذهبی میدانند لفظ حیوان برایم جالب بود و من را به یاد مسائل فلسفی می انداخت.
یکی از عقاید معمول در بین دین گرایان این بود که خدا دین را در نهاد بشر قرار داده است وقتی این جمله را میخواندم با خودم میگفتم که اگر واقعا دین در نهاد ما وجود دارد چرا بسیاری از ما نشانی از دین نداریم و بدی وجودمان را پر کرده؟
جمله ی جالبی که هاردی می گفت این بود که در انسان غریزه ای عمیق وجود دارد که در پس فرایند طبیعت به دنبال امری شخصی است بعدا هاردی وفاداری سگ به صاحبش را با وابستگی انسان به خدا قیاس کرد بنابر این دین مخلوق طبیعت است.بنا به سخن هاردی میشود فهمید که او معتقد است که دین بعد از تولد و در محیط اشکار میشود و محصول وراثت و وجود نیست.به نظر من هم دقیقا همین گونه است این ما هستیم که بر اساس محیطی که در ان متولد میشویم شاید حتی بدون حق انتخاب یک دین را متحمل میشویم حتی اگر آن را نخواهیم.
در ادامه ی مطالب نظر ویلسون پدر زیست شناسی اجتماعی نظرم را جلب کرد او معتقد بود که دین را به عنوان عامل ایجاد دگرگونی تکاملی و اعطای برتری ژنتیک می دانند.همانند امروز که دین به عنوان عامل برتری افراد بلند مرتبه و رهبران دینی است!
بقراط میگفت که صرع به هیچ روی مقدس تر و اسمانی تر از سایر بیماری ها نیست!لیکن باز هم چنین تلقی میشود که صرع با بیان مذهبی رابطه وسیعی دارد! یعنی حمله های صرع یک محتوای مذهبی داشته است!به نظر من که این دو موضوع هیچ ارتباطی باهم ندارند صرع هم مانند تمامی بیماری های دیگر است و همه بیماری ها از یک مشکل بدنی هستند و ربطی به دین ندارند!
مقدار زیادی از پژوهش های اخیر نشان می دهد که وقتی کسی دعا می کند یا دچار تجربه های دینی می شود ساختار های گوناگون مغز او فعال می شود لیکن تایید نمی کنند که این فعالیت عصبی اختصاصا برای دین پدید می آید یا صرفا ویژه کارکرد های مذهبی است .
آیین در نزد انسان ها رفتار فردی و یا اجتماعی سازمان یافته و منظمی است که اغلب ماهیت تکراری دارد و ریشه های آن را باید در توارث ماقبل تاریخ و فیزیولوژی عصبی گونه خود بجوییم هدف اصلی آیین ایجاد ارتباط است خواه این آیین رقص پرنوسان زنبوری برای زنبورهای دیگر باشد و خواه نیایش پرشور انسانی حاجتمند به درگاه خدا اندامگان یا شخص پیام ها را به هر وسیله ای که مناسب تر تشخیص دهد ارسال می کند وقتی آدمی وسیله ای آیینی برای سازگاری با اوضاع ناخوشایند در اختیار دارد، ناراحتی، رنج، و خطر بلاتکلیفی کاهش می یابد .چنانچه که لیچ اشاره کرده است آیین عصاره مقدار زیادی اطلاعات است که در بسیاری صحنه ها (برای بقای بازیگران لازم است )
پیوند میان آیین و دین موجب شده است که راپاپورت ریشه دین را در آیین بجوید .آیین ها وسیله تحرک و تعدیل هیجان اند.
نکته جالب این است که در این کتاب اشاره شده است که آیین وسیله شفا بخشی است . به لحاظ روانشناختی این آیین ها اضطراب و بلاتکلیفی را هم در بیماران و هم در نزدیکان آنها کاهش می دهند .این اعمال در واقع درخواست ها و رفتار های مذهبی اند که مقصود از آنها توسل به نیروهای فرا طبیعی برای کمک به رنجور است نیایش و شرکت در مراسم شفا بخشی مذهبی اغلب درد ورنج را تخفیف و انسجام اجتماعی را افزایش می دهد.
هسته دین نیایش است چون تقریبا 90% ساکنان ایالات متحده نیایش می کنند معلوم است که نیایش دارای آثار مثبتی است (پلوما و گلوپ1991)
فرارو و آلبرشت-ینزن (1991)با استفاده از نمونه ای ملی و فراگیر نتیجه گرفتند که کسانی که نیایش می کنند و فعالانه تر در دین خود شرکت می جویند سالم ترند.بررسی بیمارانی هم که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفته بودند نتیجه مشابه ای را نشان داد که کسانی ک نیایش می کردند پس از عمل از سلامت عاطفی بیشتری برخوردار بودند.
مطالب این کتاب برای من بسیار جالب است و دین و آثار آن روی جسم ،روح،رفتار و روان انسان را به خوبی توضیح می دهد.
منبع :
کتاب روانشناسی دین بر اساس رویکرد تجربی
نویسندگان:برنارد اسپیلکا ودیگران ترجمه محمد دهقانی
موضوع:روانشناسی مذهبی